ماز جبرانی، کمدین نامآشنای ایرانیتبار روز سوم ژوئن مهمان ونکووریهاست و برنامهٔ استندآپ کمدی خود را برگزار خواهد کرد. بههمین مناسبت گفتوگویی با ایشان انجام دادهایم که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
سُلماز لکپور
آقای جبرانی، شما لیسانس علوم سیاسی دارید و همچنین برای ادامهٔ تحصیل در مقطع دکترا ثبتنام کرده بودید؛ چه شد که اینها را کنار گذاشتید و بهدنبال کار نمایش و کمدی رفتید؟
من از دوازدهسالگی در برنامههای نمایشی مختلف در مدرسه بازی میکردم و از همان زمان عاشق این کار بودم. امااز آنجایی که پدر و مادرم ایرانیاند، دوست داشتند که من وکیل یا دکتر بشوم. بهخاطر آنها در دانشگاه یوسی برکلی (UC Berkeley) علوم سیاسی خواندم تا بتوانم در آینده وکیل بشوم. بعد در سالهای اولیهٔ کالج برای مدت یکسال در ایتالیا درس خواندم و عاشق مطالبی شدم که یکی از استادها در آنجا درس میداد. بنابراین وقتی به آمریکا برگشتم فکر کردم که میتوانم استاد دانشگاه بشوم. فکر کردم که این میتواند انتخابی مناسب و عادلانه باشد چون به این ترتیب هم خانوادهام خوشحال میشوند که من کار آبرومندی دارم و هم خودم، چون میتوانستم جلوی جمعیت بایستم و حرف بزنم. وقتی درسم را برای دکترا در رشتهٔ علوم سیاسی در دانشگاه UCLA شروع کردم، بلافاصله فهمیدم که علاقهای به ادامهٔ این رشته ندارم. دوباره همین که در دانشگاه شروع به بازی در نمایشهایی کردم،باز عاشق بازیگری شدم. این شد که همانجا از درس انصراف دادم و بهدنبالِ کار مورد علاقهام، یعنی بازیگری و کمدی رفتم.
از چه وقتی فهمیدید که میخواهید کمدین شوید؟ آیا از بچگی میدانستید که بامزهاید؟ یعنی همیشه میخواستید که کمدین شوید یا اینکه اتفاقی به این سمت کشیده شدید؟
از سن دهسالگی که ادی مورفی را کشف کردم، همیشه میخواستم کمدین شوم. من بچهٔ بامزهای بودم ولی از آن مهمتر اینکه همیشه طرفدار کمدی بودم. تمام برنامههای کمدی آمریکا را نگاه میکردم و البته دوستان بسیار بامزهٔ زیادی هم داشتم. میدانستم که میخواهم کمدین بشوم ولی پدر و مادرم درصددِ منصرفکردنِ من بودند. چند سالی طول کشید و مذاکره و بگومگوهای زیادی با خانوادهام بر سر این موضوع داشتم ولی بالاخره به این نتیجه رسیدم که انسان فقط یکبار زندگی میکند و این یکبار را نباید برای دل خانواده یا بقیه زندگی کند. آن زمان ۲۶ ساله بودم و تصمیم گرفتم به کلاسهای بازیگری بروم و برنامههای کمدی اجرا کنم، و از آن زمان تا به الان ۱۰۰٪ به این کار مشغولم.
فکر میکنید اگر کمدین یا بازیگر نبودید، الان چه شغلی داشتید؟
فکر میکنم استاد دانشگاه یا حتی دیپلمات بودم. اگر میتوانستم در عالم خیال شغلی را انتخاب کنم، دوست داشتم بازیکن حرفهای فوتبال یا ستارهٔ راک باشم. میبینید؟ بهنظر میآید که من همیشه دوست دارم جلوی جمع باشم و کار کنم.
پدر و مادرهای خانوادههای ایرانی – همانطور که خودتان هم اشاره کردید – دوست دارند که بچههایشان دکتر یا مهندس باشند تا بتوانند برای خودشان کار خوبی در آینده داشته باشند. بالاخره عکسالعمل خانوادهٔ شما وقتی از دانشگاه انصراف دادید چه بود؟ آیا شما را از همان ابتدا حمایت کردند؟
بههیچعنوان. آنها فکر میکردند که من دیوانه شدهام. مادرم خیلی ناراحت بود. به من گفت: «تو که وکیل نشدی، استاد دانشگاه هم نشدی، حداقل مکانیک بشو.» من اصلاً نمیفهمیدم که مادرم چه میگوید و چطور از وکیل به مکانیک رسیده است. بعد برایم توضیح داد که چون انقلاب را دیده، فکر میکند من باید کاری را بلد باشم که اگر در آمریکا انقلابی شد بتوانم در یک کشور دیگر کار پیدا کنم. او به من گفت: «مردم هنرپیشه احتیاج ندارند. آنها مکانیک میخواهند، بیا و مکانیک شو.»
هنرپیشهٔ کمدین مورد علاقهتان چه ایرانی و چه غیرایرانی چه کسیست و چه کسی بیشترین تأثیر را روی کارتان گذاشته است؟
من از۶ سالگی در آمریکا بیشتر برنامههای کمدی را نگاه میکردم. یادم میآید که «صمد» را نگاه میکردم و با خودم میگفتم که این بازیگری عالیست. همچنین پیتر سلرز (Peter Sellers) را در پلنگ صورتی خیلی دوست داشتم. اما وقتی که ادی مورفی (Eddie Murphy) را کشف کردم که استندآپ کمدی کار میکرد، او خدای من شد. بعد از آن هم افراد دیگری مثل جورج کارلین (George Carlin)، ریچارد پرایر (Richard Pryor) و بیل کازبی (Bill Cosby) بودند.
بیشتر محتوای کمدی شما تحت تأثیر ایرانی-آمریکایی بودنِ شماست. چیزهایی که در برنامههایتان میگویید، آیا واقعاً برایتان اتفاق میافتد یا اصولاً ساختگیاند؟
تمام کمدی من بر مبنای واقعیت است. کمدی من یا بر اساس تجربهٔ شخصی خودم است یا اینکه در مورد مسائلیست که در خبرها میخوانم و در موردشان نظر دارم. بعضی افراد گمان میکنند که من داستانهایم را از خودم در میآورم تا اینکه با خانوادهٔ من ملاقات میکنند و تعجب میکنند که همهٔ داستانها واقعیست. برای مثال همسر من هندیست و دو تا بچههای ما کاملاً شبیه همسرماند. این به من کمک کرد تا جوکی دربارهٔ خانوادم بنویسم که این روزها خیلی معروف است.
شما بهتازگی کتابی نوشتهاید. لطفاً کمی از تجربهٔ نوشتن اولین کتابتان برای خوانندگان ما بگویید. چه میزان از کتاب بر مبنای واقعیت است و چه مقدار غیر واقعیست؟
اسم کتاب این است: «I’m Not a Terrorist, But I’ve Played One On TV» (من تروریست نیستم ولی نقش تروریست را در تلویزیون بازی کردهام). این داستان زندگی من است که به طنز نوشته شده و تماماً بر مبنای واقعیت است. درست است که بعضی از داستانها برای بامزهترشدن بزرگنمایی شدهاند، ولی در کل قصهٔ زندگی من است و من آنها را از خودم درنیاوردهام. این برای من تجربهٔ بسیار خوبی بود چون بهنوعی مثل تراپیکردن بود. برگشتن و فکرکردن به گذشته میتواند خیلی مفید باشد و چشمان شما را به واقعیتهایی باز کند. این کتاب همچنین یکی از پرفروشترینهای لسآنجلس تایمز بود که خودش امتیازی مضاعف است. هدف من از نوشتن این کتاب یا اجرای نمایشها این است که چهرهٔ مثبت ایرانیها را به مخاطبان در جامعهٔ غرب نشان دهم، که بهنظر میآید در این کار موفق نیز بودهام چرا که بیشتر خریدارهای کتاب آمریکاییها بودهاند.
نمیخواهید این کتاب را به زبان فارسی هم منتشر کنید؟
هنوز با ناشر کتاب دربارهٔ ترجمهٔ آن به زبان فارسی صحبتی نکردهام. اگر برای این کار بودجه داشته باشند، خیلی دوست دارم که این کار انجام شود.
بیشتر خودتان را کمدین میدانید یا بازیگر؟ فکر میکنید در آینده روی کدام یک از این دو بیشتر کار کنید؟
من از انجام هر دو کار لذت میبرم. فکر میکنم که بخواهم برای مدت بیشتری کمدین بمانم چون میتوانم به روی صحنه بروم و در مورد هر موضوعی که به ذهنم میآید، صحبت کنم. شما کنترل بیشتری بر روی کارتان در این زمینه دارید و بنابراین آزادیتان هم در این کار بیشتر است.
آیا پیش از این هم به ونکوور آمدهاید؟ و اگر آمدهاید دربارهٔ جامعهٔ ایرانیان ونکوور چه فکر میکنید؟
بله، من چندین بار برای اجرا به ونکوور آمدهام و همیشه لذت بردهام. ایرانیان ونکوور هم مانند ایرانیان بقیهٔ نقاط جهان، بسیار پذیرای استندآپ کمدیاند. برنامههای من بهزبان انگلیسیست و بههمین دلیل افرادی با ملیتهای دیگر را نیز جذب میکند و باید بگویم مخاطبین برنامههای من در ونکوور اغلب افرادی روشنفکر و خوشمشرب بودهاند.
روی چه کارهایی برای آینده دارید کار میکنید و باید منتظر چه کارهایی از جانب شما باشیم؟
من در فیلم «جیمی وستوود؛ قهرمان آمریکایی» (Jimmy Vestvood; Amerikan Hero)، نقش اصلی را دارم و در نوشتن و تولید فیلم هم همکاری کردهام. من این فیلم را اینطور توصیف میکنم که انگار پلنگ صورتی ایرانی با بورات رودررو میشود. فیلم اخیراً در چند شهر آمریکا به روی پرده رفته است و استقبال خوبی هم از آن شده است. ما در مجموع چهارم شدیم درست یک رتبه پیش از کپتِین امریکا (Captain America). ما در حال نمایش گستردهٔ فیلم هستیم و امیدواریم به زودی در ونکوور نیز آنرا به نمایش بگذاریم. بازهم خاطرنشان میکنم که هدف من با نمایش این فیلم نشاندادن چهرهٔ بهتری از ایرانیهاست، در مقایسه با چیزهایی که در فیلمهای آمریکایی از آنها به تصویر کشیده میشود. امیدوارم مردم به دیدن این فیلم بروند و از آن خوششان بیاید و حسابی هم بخندند. برنامهٔ پخش فیلم را میتوانید در سایت www.JimmyVestvood.com دنبال کنید. فیلم به زبان انگلیسی و برای افراد بالای سیزدهسال است.